کد مطلب:210800 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

نتیجه این حوادث
آنچه از این حوادث كه موجب شد هشت بار منصور امام صادق را احضار كند و بگوید خدا مرا بكشد اگر او را نكشم به گمان آنكه امام صادق علیه السلام هم ابومسلم است تا بتواند با حیله ای او را به قتل برساند - چند امر بر ما روشن می گردد.



[ صفحه 291]



اول - آنكه منصور حقد و كینه امام صادق را به دل داشت از روی سعایت هائی كه در حق او كرده بودند و می ترسید مبادا او روزی به پیشوائی سادات فاطمی و شیعیان قیام كند و سلطنت را از او بگیرد و در عین حال به شخصیت علمی و تقوی و پرهیزكاری او احترام می گذاشت و اقرار داشت فقط خطر را متوجه كسی می دانست كه علویین و سایر علماء و دانشمندان و طبقات فاضله كشورهای اسلامی در حق او مقر و معترف بودند زیرا سی سال قبل از این مردم اطراف و اكناف عالم اسلامی از مدرسه جعفری برخوردار شده بودند و امام صادق كسی نبود كه حق و مقامش بر عامه خلق مخصوصا طبقه فاضله ممالك اسلامی مكتوم و پوشیده باشد و لذا منصور از او می ترسید و در عین حال احتمال خطری هم می داد و اقرار هم به برتری و افضلیت او بر تمام داشت و به همین منطق كه می گفت الملك عقیم قصد قتل امام را داشت و آن هم قتل غدری یا حیله و مكر زیرا عوامل اجازه نمی داد كه منصور بتواند بهانه ای بگیرد و امام صادق را بكشد و لذا در پی بهانه و جستجوی پشت پرده ای بود كه به مكر و حیله قصد خود را عملی نماید.

و با آوردن فلسفه یونانی و عقاید موهوم كهنه و مجوس می خواستند از راه انحراف فكری مسلمین راه متفرق بسازند.

دشمن دید از آغاز كار كاری از پیش نبرد و پیغمبر شخصا بر تمام مشكلات فائق آمد و یهود هم در جنگ ها با تمام نیروهای تزویر و مكر شكست خوردند بعد از آنها نصاری از راه كشتن اولاد علی و محرومیت آنها نیز باز توفیقی حاصل نكردند با آنكه خلفای اموی را به طرف شهوات سوق دادند كه مست ها به محراب نماز گزارند و كارهای قبیح و زشتی كه دیدیم خلفای اموی نمودند در همه جا دشمن با شكست مواجه گردید و لذا در عصر بنی عباس بر آن شدند كه از راه اعوجاج و انحراف عقاید بتوانند رخنه و خللی در دین اسلام به وجود آورند كه خوشبختانه بر حسب وعده الهی در قرآن كه فرمود انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون اسلام حفظ شده و با آن همه آراء و افكار و نحل و عقایدی كه در ملل اسلامی در آغاز بنی عباس به وجود آوردند حضرت ابوعبدالله امام جعفر صادق علیه السلام تمام آن شهب و شوائب را ریشه كن ساخت و كلیه عقاید خرافی و نابجا را از بین برد و اصول عقاید حقه الهیه را تعلیم و تحكیم فرمود.



[ صفحه 292]



دشمنان منصور خلیفه عباسی را نسبت به علوم مختلف یونان ترغیب می كردند و می خواستند با جلب توجه افكار مسلمین نسبت به سایر علوم و فنون مسلمین را متفرق نمایند ولی غافل بودند كه همان علوم از اطراف عالم به مدرسه جعفری آمد و رأی صائب و فكر ثاقب و قوت علم و دانش امام صادق همه آنها را توازن و تعادل داد و افراط و تفریط را از آنها زدود و مشكلات آنها را حل كرد و منصور را از خواب غفلت بیدار كرد چنانچه دیدیم با سعایت ها كه می نمودند قلب منصور ماهیت خود را در كردارش ظاهر می نمود و به جای آزار و اذیت رأفت و مهربانی بروز می داد.

آخرالامر هم دشمن گروهی را بر تحریك و برانگیختن منصور گماشتند و در نتیجه عوامل مختلف كه امام صادق را محلل همه عقلیات و نقلیات شناختند به قتل سری و حیله و مكر او را ترغیب كردند و آتش فتنه و فساد را برانگیختند و گفتند از طرف جعفر بن محمد الصادق است و عامل مدینه را موظف به مسموم نمودن آن حضرت نمود تا یك سد سدید و نیروی بسیار قوی را از پیش پای خطر احتمالی بردارند ولی پنجاه سال تعلیم و تربیت امام محمد باقر علیه السلام و امام جعفر صادق علیه السلام چنان ریشه دوانیده بود كه دیگر قابل تزلزل نبود چنانچه هم اكنون هم ادامه دارد.

دوم - موضوعی كه بسیار جالب توجه است و ما در تاریخ مفصل اسلام و كتاب سیدالشهداء علیه السلام و مقالات مفصلی در جراید نوشته ایم این است دشمن یعنی مسیحیان متعاقب یهود به عوامل مختلف موجبات تفرقه را بین مسلمین فراهم می كردند كه شاید آنها را متلاشی نمایند و گمان می كردند دین اسلام مانند ادیان موضوعه خلق الساعه است یا مربوط به زمان و مكان است ولی مرور ایام ثابت كرد كه دین عقل و علم و رشد و رقاء ابدی و سرمدی است و مربوط به زمان و مكان نیست بلكه برای همیشه جهان است.

باری آنهائی كه به این قصد با منافقین و كفار قریش هم دست می شدند و با یهود و نصاری دست اتحاد می دادند برای هدم بنیان و اساس دین بود چنانچه دیدیم بیست و سه سال اول اسلام یهود با كفار قریش هم دست شدند و نصاری با بنی امیه تبانی نمودند و به طرق مختلف در عصر بنی عباس وارد دین اسلام شدند.

امام صادق علیه السلام پنج سال در حیره معاصر با سفاح بود كه به درس و بحث اشتغال داشت و بیست سال هم در مدینه و ده سال اخیر عصر منصور دائما در زحمت مسافرت بود و بیشتر در بغداد



[ صفحه 293]



در جسری كه آن روز مركز تجمع مردم بغداد بود و اخیرا به جسر قدیم شهرت داشت و در جانب غربی بغداد در كنار فرات قرار داشت و مدرسه بزرگی آنجا بود كه معروف به مدرسةالصادقیه است و اكنون از آن اثری نیست به تدریس می پرداختند.

در عصر منصور این مدرسه رونقی به سزا داشت و مركز تعلیم و تعلم بود و محل توقف و آسایش امام صادق در عصر منصور همین محل بود كه احضار امام از همین جا شروع می شد. [1] .

اگر به دیده یك محقق متتبع منصفی تاریخ ملل عالم را مورد توجه و مطالعه قرار دهیم و فرهنگ ملت ها را ملاحظه كنیم انصاف خواهیم داد كه بنیاد استوار و آهنین معارفه عالیه ی اسلام كه به دست امام صادق علیه السلام ریخته شد و روزافزون توسعه یافت در میان هیچ یك از ملل دنیا نبوده و نیست.

مكتب های یونانی - هندی - قبطی - سبطی - ایرانی كه از قدیم بوده و مكتب هائی كه پس از اسلام ظهور و بروز یافته همه را مطالعه كنید هیچ یك به قدرت علمی و استدلالی و برهانی منطق امام صادق در كلیه ی علوم جهانی نبوده و نیست دوازده قرن پیش آنچه سابقه نداشته آموخته و آنچه امروز كشف شده بیش از آن نیست كه آن حضرت آموخته است - یك چنین شخصیتی از یك طرف موجب افتخار ملی بوده از طرفی مورد ترس و بیم و تزلزل حكومت خلفا بوده است؟!



[ صفحه 294]




[1] حيات الامام الصادق علامه مظفر - الامام الصادق و المذاهب الاربعه.